کد مطلب:315899 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:186

ورشکسته ای را دستگیری نمود
صاحب كتاب بطل العلقمی می گوید:

خطیب ادیب شیخ جاسم قسام برای من نقل كرد از سید فقیه سید جاسم امام مسجد زرگرها در نجف كه مردی صالح و اثر زهد در وی آشكار بود او گفت: در شهر كاظمین علیهماالسلام مردی علوی (سید) ثروتمند بود یكی از كارهایش این بود: افرادی كه می خواستند به كربلا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند برای آنان وسایل سفر از قبیل وسیله ی حمل و نقل و زاد و توشه مهیا می كرد و به آنان كمك می كرد، خرج رفتنشان را می داد، در بعضی از سالها مبتلا به فقر و تنگدستی سختی گردید تا حدی نیازمند شد كه توانایی مهیا نمودن خود و رفقایش را نداشت، و از طرفی دیگر خوش نداشت كه از روش گذشته اش دست بردارد، وسیله نقلیه را كرایه كرد و به كرایه كشان گفت: كربلا كه رسیدیم كرایه شما را می دهم. به مقدار توشه راه خود و همراهان از تجار قرض كرد، كه برگشتن به آنان بدهد به اینگونه راه افتاد تا به كربلا وارد گردید. وقتی كه جایی تهیه كردند وسایل خود را آنجا گذاشت، پس از آن به ضریح مقدس حضرت امام حسین علیه السلام شرفیاب گردید، مقابل ضریح مقدس ایستاد و چنین عرض كرد:



1- جئت أسعی الیك من غیر زاد

قاصر الخطو أحمل الآثاما



2- لم یدع الی الحیاة عندك نطقا

ربما یمنع الحیاء كلاما



1- بدون زاد و توشه و با دست خالی خدمتت مشرف شده ام.

2- تا حیات دارم خدمت شما اسائه ی ادب نمی كنم چه بسا كه حیا مانع از سخن می شود





[ صفحه 219]



در حرم مطهر امام حسین علیه السلام به مقصود خویش نایل نگردید از آنجا بیرون رفت پیش خود فكر كرد كه از راه نادرست وارد شده ام باید از درب وارد خانه گردید و درب حسین علیه السلام (دربان) حضرت عباس علیه السلام است. متوجه ضریح حضرت ابوالفضل علیه السلام گردید و عرض كرد:



1- أباالفضل أنت الباب للسبط مثلما

أبوك علی كان باب أحمدا



2- اذا أنت لم تسعف بمقصد وافد

الی السبط لم ینجح له السبط مقصدا



1- ای ابوالفضل تو دربان سبط پیامبر امام حسین علیه السلام می باشی همانگونه كه پدرت علی علیه السلام دربان احمد صلی الله علیه و آله و سلم بود.

2- اگر تو در برآوردن حاجت واردین نزد امام حسین علیه السلام وساطت نكنی امام حسین علیه السلام آنان را حاجت روا نمی فرماید.

این را عرض كرد و از حرم مطهر بیرون آمد ناگهان مردی با او ملاقات كرد و حواله ای به او داد كه پیش بعضی از تجار برد كه به او پول بدهد وقتی كه حواله را برد بیش از آنچه احتیاج داشت به او داد. [1] .


[1] بطل العلقمي، ج 3، ص 481 و 482.